چرا من پروژه های حتی با مبلغ چند صد میلیونی رو گاهی رد می کنم!
با توجه به فعالیتم در شبکه های اجتماعی و کمک هایی که به سایر توسعه دهنده ها می کنم، همیشه پروژه هایی سمتم میاد که نیاز به تجربه و مهارت بالایی دارند و معمولا هم پروژه های بزرگی هستند، ولی من به همه اونها جواب مثبت نمی دم! یا بهتر بگم خیلی مواقع اونها رو رد می کنم! حتما می پرسی چرا؟ واقعا چرا؟! پاسخ این سوال به دیدگاه من در مورد زندگی حرفه ای خودم برمی گرده همیشه برای پیشرفت وثبات قدم در یک مسیر قوانینی وجود داره، برخی از این قوانین توسط دیگران مثلا دولت به ما دیکته شده و ملزم به رعایت اونها هستیم. اما یک دسته دیگه از قوانین وجود دارند که من به اونها اصول حرفه ای کار می گم، قوانینی که خودمون وزن می کنیم و سعی می کنیم تا جای ممکن به اونا پای بند بمونیم، و در مقابل هر چیز اغوا کننده ای جواب نه بدیم! قبل از اینکه ادامه مقاله رو بخونید باید بگم من اصلا قصد ندارم بگم پروژه های با رقم بالا رو قبول یا رد کنید، موضوع من در واقع پول نیست، موضوعی که می خوام در موردش اینجا صحبت کنم ثروته بله درست شنیدی پول با ثروت خیلی فرق داره حداقل از دیدگاه من!
ثروت یک برنامه نویس چیه؟
قبل از اینکه به این سوال جواب بدیم، می خوام در مورد دیدگاهم نسبت یه کاری که انجام می دیم صحبت کنم، شغل ما برنامه نویسا اینطوریه که یا فریلنسری کار می کنیم یا بصورت شرکتی برای یک شرکت کار می کنیم و یا کسب وکار خودمون رو داریم شاید هم ترکیبی از هرکدوم از اینها، اگر کسب و کار خودتون رو دارید و کسب درآمد می کنید که خیلی هم عالیه، اما اگر دارید در ازای پول برای بقیه کار می کنید به نظر من باید گوش به زنگ یک تله باشید! تله پول! تا حالا از این دید به موضوع نگاه کردی که داری عمرت رو به کارفرما می فروشی! ۸ ساعت از زمان تو در روز یک سوم زندگی هست که خداوند در اختیارت قرار داده، به عقیده من این زمان با پول قابل معامله نیست! خب حالا پس یه معیار دیگه به معیارمون علاوه بر مبلغ پروژه اضافه می شه، اون معیار این هست که این پروژه چه چالش هایی داره و چه ثروتی رو برای من به ارمغان میاره! ساده شده جمله بالا این میشه که آیا این پروژه چیزی به دانش من به عنوان برنامه نویس اضافه می کنه یا خیر!
تا چه حد باید به این اصول پایبند بود؟
اگر بخوام خیلی کوتاه به این سوال جواب بدم! باید بگم تا جایی که به زندگی شخصی و خانوادتون آسیب نرسه! یادت باشه هیچ چیز مطلق نیست، شاید یه پروژه ساده که همه چالش های اون رو بلد باشی و بابتش پول خوبی هم بگیری برات اغوا کننده باشه، در دو صورت این اصول رو میشه زیرپا گذاشت! اولیش می شه زمانی که پای معیشت خانوادت وسط باشه و شرایط مالی برات دشوار شده مجبوری که این اصل رو کنار بذاری و به ناچار قبول کنی، قبلش مطمئن شو هیچ چاره ی دیگه ای نداری! دوم اینکه بالای ۳۵ سال سن داری، به عقیده من در این سن باید روی دانشی که تا الان بدست آوردی تمرکز کنی و سعی کنی اون رو به یک واقعیت عینی تبدیل کنی، بله الان اگر از اصولی که در بالا گفتم پیروی کرده باشی می تونی با تکیه بردانش عمیقی که بدست آوردی، اون رو به دلارها یا ریال های با رقم بالا تبدیل کنی! اگر در ضمینه اقتصاد و فضای استارتاپی هم تو این سالها تجربه بدست آوردی شاید وقت اون رسیده که برای خودت کار کنی و زمانت رو دیگه با پول معامله نکنی!
نتیجه گیری
دفعه بعد که خواستم پروژه ای رو قبول کنم دو فاکتور در نظر می گیرم، یکی مبلغی که به عنوان حق الزحمه به من پرداخت میشه و دوم دانشی که پروژه برای من به ارمغان میاره!